عمر ما رفته بود باز آمد


کار بی ساز ما به ساز آمد

جان هجران کشیده دلخوش شد


مژدهٔ وصل دل نواز آمد

هر که ابروی یار ما را دید


یافت محراب و در نماز آمد

عشق سرمست ملک دل بگرفت


لشگر او به ترکتاز آمد

شادمانیم و عاقبت محمود


غم نداریم چون ایاز آمد

دل به دلبر سپرده ایم دگر


خاطر از هر چه بود باز آمد

ناز آغاز کرد باز آن یار


نعمت الله در نیاز آمد